با من بمان
وقتي دستان پر از مهرت را در دستان مملو از نيازم مي گذاري ، گويي بار ديگر متولد مي شوم .وقتي چشمان زيباي خسته ات كه مملو از شوق ديدار است، به چشمان اشك آلود من خيره مي ماند. قشنگترين احساس دنيا در دل تنهايم جوانه مي زند.ئ
مي داني ، مي دانم ، ما خوب مي دانيم كه ذرات وجود من سر شار از نيا زبه مهرباني هاي توست.و تنها اين دل تنها مي داند كه چه در انتظارش نشسته است.د
!خوب من
!نازنينم
!مهربانم
،مي خوانمت
،باز هم مي خوانمت و با تمام وجودم
،مي دانم و نمي داني كه بدون تو هيچم
يقين دارم و شك داري كه با تو بودن برايم همه چيز است و بي تو بودن يك كابوس محض
!فرشته من
گرماي دستان كم جانت را از من دريغ ننما . كه همان خورده گرماي وجودت قادر است وجود بي چيزم را به آتش بكشد
مهربانم نمي داني در كنارت بودن براي من حكم بهشت زميني را دارد و نمي دانم از چه روست اين سيب حوا كه چاره ايي جز خوردنش برايم نمانده.ئ
بغض گلويم را مي فشارد
اشك به ديده گانم مي دود و روي گونه هايم جاري مي شود وقتي به ياد روزي مي افتم كه قرار است بدون گرماي دستانت به راهم ادامه دهم
اينرا خوب ميدانم بدون تو براي من راهي نمي ماند به جز خزيدن در جاده زندگي
،پس التماست ميكنم
بوسه بر دستان مهربان و پاهاي خسته ات مي زنم كه همراهم باشي
تا يه امروز در اين بيست و شش يا هفت سال هميشه بوده اي و بايد بگويم حضورتو بر خلاف بقيه آدمهاي دور و برم در سخترين شرايط پررنگتر و موثر تر بوده است
خواهش مي كنم
تمنا دارم با ما بمان
با من باش
تا بگذرانيم اين زندگي را
با هم و در كنار هم
3 Comments:
Nicely written.
I hope everything is fine.
By Chegini, at Monday, June 04, 2007
i can't leave comment in blogger any more ;(
but thanks god i could find a way to write to you
nice feeling
i hope you have it forever
...
midoni...khily dostet daram ba inke nadidamet
hamishe avalinha ye chize dige hastan
delam mikhast farsi mineveshtam ino
By par, at Saturday, June 09, 2007
Hi Mayra Jaan,
I hope noone is leaving your life!
especially your family members.
Take care
By Ocean, at Sunday, June 10, 2007
Post a Comment
<< Home