Mayra

January 24, 2007

عجب صبحي بود امروز

اول كه خواب موندم خيلي شيك ديشب از شوق خواب و رختخواب يادم رفت كه ساعت كوك كنم .ساعت هفت خيلي اتفاقي از خواب بيدار شدم تازه اون موقع يادم افتاد كه بايد ساعت كوك ميكردم ولي خب ديگه خيلي دير بود.
از تخت جدا شديم نه به آسوني تازگي ها علاقه خاصي به تختم پيدا كردم و با هزار تا سلام و صلوات از اون كنده ميشم .
از اونجا كه وقتي ديرم ميشه به جاي اينكه سريعتر اماده شم و راه بيا فتم كندتر ميشم البته اين عادته بچگي هام.كلي طول كشيد تا كلي لباس بپوشم و حاضر شم
حالا آماده شديم و رسيديم جلوي آسانسور نه نمي اد خيال نداره به اين طبقه برسه يك آن متوجه شدم كه كسي تو آسانسور گير كرده و به در آسانسور مي كوبه هيچي ديگه راه افتاديم به سمت پله ها به در ورودي كه رسيدم به نگهبان گفتم فكر كنم يكي گير افتاده اون هم گفت نه فكر نكنم. اين چيزا
از بلوك بيرون اومدم به ميدون گاهي كه رسيدم تاكسي ايستاد و اول متذكرشدم كه پول خورد ندارم آخه سري قبل راننده مي گفت من پول خورد ندارم من مي گفتم حالا من چي كار كنم مي گفت اين مشكل شماست اوا
وقتي تاكسي مي خواست مسافراشو پياده كنه جلوي در پاركينگ ايستاد كه يك دفعه پليس با عصبانيت و تحكم عجيب غريبي داد زد كه مدارك ، گواهي نامه كارت ماشين نفهميدم اونجا امروز چه خبر بود آخه يك بار ميآن مي گيرنو مي برن پاركينگ، جريمه ميكنن دفعه هاي بعد تاكسي ها وسط ميدون مسافر سوارو پياده مي كنن خبري هم نيست افراط و تفريط كه مي گن همينه
حالا اينجا رو داشته باشين ما توي يك صف طويل ايستاديم منتظر تاكسي و شاهد داد و بيداد آقا پليسه مهربون هم هستيم انگار كه شب بيداري هاشو مي خواد از حلقومه مردم بيرون بكشه
ما دوباره سوار تاكسي شديم همچين تاكسي خدا نصيب نكنه فكر كنم راننده تاكسي بدل كاري چيزي بود نمي دونم
اگه بدونيد چطور با غرولند گاز ميداد از يك سانتي ماشينا توي خيابون شلوغ سبقت مي گرفت هيچي ديگه
ما چشمامون گشاد شده بود و داشتيم به انواع مختلف تصادف فكر ميكرديم همينجوريش ما ازرانندگي مي ترسيم
يكي از مسافرا وسط مسير پياده شد واي نمي دوني چقدر دلم مي خواست به جاي اون مسافره بودم
وسط راه راننده با يه صداي كلفت گفت كسي پونصدي داره من هم با ترس و لرز بلا فاصله پونصدي و تقديم كردم جرات نكردم به راننده يه نگاه بندازم حداقل دفعه بعد اشتباه اينبارو تكرار نكنم
حالا توي اين هيرو وير دو تا از مسافر ا سر آرنج اون يكي دعوا شون شد يكي شون مي گفت اقا آرنجتو از اينجا بردار اون يكي مي گفت بردارم كجا بذارم
خلاصه بساطي داشتيم امروز وقتي از تاكسي پياده شدم فكر كردم دوباره متولد شدم قابل ذكر است كه با اين همه باز هم دير رسيديم:)

10 Comments:

  • You can see these kind of fights in Iran every day. I think the people are loosing more and more their controls. Well, when the president of a country does not know the correct ways of talking, we can't expect from a taxi driver to behave well:(

    By Blogger Chegini, at Wednesday, January 24, 2007  

  • نوشته ای که از داتنگیهاتو نوشته بودین خیلی جالب بود برام...
    در تعریف کردن این اتفاق احساس کردم که سرحال نیستین...شاید به خاطر اتفاقی که افتاده بوده...
    بعضی از راننده تاکسیها که واقعا مرگ رو جلوی چشم آدم میارن!!

    By Anonymous Anonymous, at Wednesday, January 24, 2007  

  • What an experience!
    But believe me, it's always like that! If you're in rush to go somewhere or get something done, there would be a lot of stuff on your way to stop and make you fall behind even from the normal pace :) At least that always happens in my case!

    By Blogger Arsh, at Wednesday, January 24, 2007  

  • What a day! Do you live in Ekbatan?
    We used to live there when I was in elementry school!

    By Blogger Ocean, at Friday, January 26, 2007  

  • To ocean :
    yes I live there:)

    By Anonymous Anonymous, at Friday, January 26, 2007  

  • oh, I think this stories as Salman said is becoing routine in Iran! what shall I say only, we need to...

    By Blogger Alireza, at Monday, January 29, 2007  

  • salam mayra . khoda kone betoonam kament bezaram

    By Anonymous Anonymous, at Saturday, February 03, 2007  

  • akh joon akh joon kamentam raft. harkari mikardam error midad . dige oondafe dashtam az asabaniat mimordam
    vayyyyyyyy chetori mayra naze man . delam vasat ye zare shode bood .
    mikhastam begam bah bah bah ajab taxie bahali boodaaaa .... bah bah baba koli hayejan !!!! kash manam oonja boodam . vaghti dashtam mikhoondam koli zoghidam . manam az in taxi ha mikham .
    oohhhhhhoooo manam taxiiiiiii

    By Anonymous Anonymous, at Saturday, February 03, 2007  

  • akh joon kamentam dare mire . yoohooo .
    na baba velesh kon . in niki ham ye khorde ghamo dard barash lazemeh . az bas ke hale mano migire khoda ham javabesho dad
    ( vay che sang del shodam )

    By Anonymous Anonymous, at Saturday, February 03, 2007  

  • What's going on! Update! Update, Update! Ekhhhhhhhhhh

    By Blogger Arsh, at Tuesday, February 06, 2007  

Post a Comment

<< Home


 
Maryam's bookshelf: read

Tempted

More of Maryam's books »
Maryam's  book recommendations, reviews, favorite quotes, book clubs, book trivia, book lists