Mayra

July 26, 2006

و اما مشق شب امروزي

گاو ما ما مي كرد
گوسفند بع بع مي كرد
سگ واق واق مي كرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي
شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد.
براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله? درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد
او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد.

July 16, 2006

آخه چرا

آخه چرا بين شادي و غم به اندازه يه چشم بهم زدن فاصله است
چرا بعد از مدتها خستگي و كسلي براي چند ساعتي بيشتر نبايد شاد باشي
خدا جونم آخه چي ميتونم بگم

July 08, 2006

Can you help me?

kesi mituneh information about service after the sale be man bedeh ya inke mano dar bareh control va edarh khadamate pas az forosh dar vahedhaee tolidi sanati be nahv ahsan rahnamaee kone???
Hamaknun be yari sabzetan niazmandim :) ;)

July 05, 2006

Oriana falaci

من تازگي يه كتاب به نام نامه اي به كودكي كه هرگز زاده نشد از اريانا فالاچي رو خوندم كتاب خوبي بود كلا سبك نويسنده كتاب جالب و نو بود يه قسمت كتاب به نكته قابل تفكري اشاره كرده كه مي خوام بنويسم

خوش به حال كسايي كه به خودشون مي گن دلم مي خواد راه برم نمي خوام به جايي برسم
بيچاره كسايي كه به خودشون مي گن مي خوام برسم اونجا
رسيدن يعني مردن آدم بين راه فقط مي تونه لحظه هاي كوتاهي استراحت كنه

July 02, 2006

سوغات فرنگ

ديروز با يكي از دوستام رفتم سينما آخه شنيده بودم كه فيلم سوغات فرنگ كمديه يا بهتره بگم خنده دارخودم فكر كردم كه خب براي حال من هم بد نيست شايد حالم از ايني كه هست بهتر بشه
روي هم رفته فيلم با مزه اي بود با همون بازي هميشگي مجيد صالحي و رامبد جوان و همچنين زيبايي چهره شيلا خداداد كه لازمه فيلم بود داستان فيلم تكراري بود و خبر از بي بند باري و ازين جور حرفا راجع به فرنگستون (چقدر اينجا از اين جور حرفا نيست )
ديالوگ هنر پيشه ها با مزه بود كمي خنديديم بعد هم خودمونو به يه بستني ميوه اي با يه پاي سيب مهمون كرديم
تا رسيدم خونه ساعت 9 شب شد نشستم جلوي تلويزيون و حذف شدن انگليس رو با خوشحالي نگاه كردم ولي چه فايده برزيل حذف شد
اخه بازي فينال بدون برزيل و آرژانتينو ميخوام چيكار


 
Maryam's bookshelf: read

Tempted

More of Maryam's books »
Maryam's  book recommendations, reviews, favorite quotes, book clubs, book trivia, book lists