Mayra

November 11, 2006

پروردگارا

پروردگارا
به من آرامش بده
تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم
دليري ده
تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم
بينش ده تا تفاوت اين دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنند

دكتر علي شريعتي

November 04, 2006

انتقادات اتوبوسي يك روزه عادي



مثل خيلي روزاي ديگه توي ايستگاه منتظر اتوبوس بودم كه بلاخره اتوبوس وليعصر از راه رسيد خدارو شكر صندلي خالي واسه
نشستن بود و منم نشستم و خودمو با مطالعه سرگرم كردم تا شايد سرو صداي موتور اتوبوس و ماشينهاي بيرون كمتر اذيتم كنه
تقريبا از شهرك خارج شده بوديم راننده اتوبوس جلوي يه ايستگاه شلوغ ايستاد و كلي جمعيت حمله ور شدند به طرف اتوبوس البته ما ديگه به اين صحنه ها عادت كرديم صداي خانوما بلند شد مثل هميشه فكر كنم پاي يه نفر لاي در اتوبوس جا مونده بود چند نفر دادزدند درو بزن آقاي راننده درو بزن خلاصه بعد از كلي سلام و صلوات راه افتاديم در همين حين يه خانوم كنار من نشسته بود و يك خانوم ديگه كنار ما ايستاده
سر صحبت باز شد و شروع كردند راجع به كم بودن اتوبوس ها سوار شدن نا بجا مسافرها سياست هاي غلط سازمان اتوبوسراني صحبت كردن كم كم بحث سياسي شد و به اينجا رسيد كه مردم ايران مظلوم هستند هر بلايي سرشون بياد صداشون در نمي آد بعد به اين نتيجه رسيدن كه مردم تو سري خور شدند و به هيچ بي عدالتي اعتراض نمي كنند و از اين حرفا ما هم اين وسط گوش مي داديم هر از گاهي سري تكون مي داديم
نزديكيهاي مقصد شد كه يكي از همين خانوما كه تقريبا 50 سال سن داشت و كمي هم تپل بود به من گفت سردرد گرفته من هم با لبخند گفتم از بس امروز حرص خوردين كه يك دفعه با كمال ناباوري گفت نه چرا حرص بخورم به من چه ربطي داره من هم يكي مثل اين مردم من كه از تعجب داشتم شاخ در مي آوردم چيزي نمونده بود بگم پس اين يك ساعته دارين از خودتون انتقاد ميكنيد و خورده ميگيرين
اين مسير رفت بود و اما مسير برگشت
باز هم داستان تكرار ميشه يه خانوم حدودا 45 ساله كنارم نشسته بود صحبت از بي عدالتي هايي كه جامعه و قانون عليه خانوم ها روا ميدارند صحبت كرديم من هم سرم درد ميكنه واسه اين يه مورد
من گفتم اون گفت من گفتم اون گفت
در همين حين كه ما هم عقيده و هم راي بوديم من گفتم كه خانومي با دو تا دختر مي شناسم حال به دلايلي با همسرش زندگي نمي كنه و با دو دخترحدودا 20و 23 ساله اش است ولي براي اجاره كردن آپارتمان لازم است هر بار مادر پيرش بيايدو قرارداد به نام مادرش نوشته شود
كه با كمال ناباوري خانومه در جواب تعجب من از اين قضيه گفت
خب البته من هم به خانوم خونم اجاره نمي دمو هزار اتفاقه ال ميشه بل ميشه اگه اينطوري بشه اگه اونطوري بشه
منو نمي گي دلم ميخواست سر خودمو نه سر اون خانومو به سقف اتوبوس بچسبونم زنه بي عقل آخه تو كه هم جنسي اين نظرته تازه قشر فرهنگي جامعه هستي ديگه چه انتظاري از مردا با ان سال سابقه مرد سالاري بايد داشت
كاردم ميزدن خونم در نمي اومد خدارو شكر دو ايستگاه بعد پياده شد وگرنه نمي دونستم از شدت عصبانيت چي ميگمو چي ميشنوم


 
Maryam's bookshelf: read

Tempted

More of Maryam's books »
Maryam's  book recommendations, reviews, favorite quotes, book clubs, book trivia, book lists