روستاي سنگي وركانه
چند روز پيش خيلي اتفاقي از يك روستا سردرآوردم بنام وركانه تقريبا ميشه گفت معماري خونه هاي اين روستا با روستاهاي ديگه فرق داشت همه كوچه هاي ده سنگ فرش بودندوخونه هاش از سنگ هاي صافو تيره رنگ ساخته شده بود كوچه ها جدول كشي شده وچراغ هاي روشنايي قشنگي كه مناسب سنگ فرش ها بود كنار پياده رو تعبيه شده بود در ضمن اين ده كلي درخت گردو داشت من تا به حال باغ گردو به اين بزرگي نديده بودم
ناگفته نماند كه ما از صاحب يكي از همين باغ ها اجازه گرفتيم و چند تايي گردوي تازه چيديم بعد هم از يك جاده خاكي صعب العبور كه من يكي تقريبا نيمه جون شدم گذشتيم و كنار يه سد بزرگ كه اسمش نمي گم اتراق كرديم كاري نداشتيم به جز شكستن گردوها كه من از بوي پوست سبزشون حسابي مست شده بودم.
حسابي خوش گذشت آخه هوا هم معركه بود
از راه برگشت چيزي نمي گم چون خيلي راه بدي بود و من طبق معمول كمي ترسيده بودم
ناگفته نماند كه ما از صاحب يكي از همين باغ ها اجازه گرفتيم و چند تايي گردوي تازه چيديم بعد هم از يك جاده خاكي صعب العبور كه من يكي تقريبا نيمه جون شدم گذشتيم و كنار يه سد بزرگ كه اسمش نمي گم اتراق كرديم كاري نداشتيم به جز شكستن گردوها كه من از بوي پوست سبزشون حسابي مست شده بودم.
حسابي خوش گذشت آخه هوا هم معركه بود
از راه برگشت چيزي نمي گم چون خيلي راه بدي بود و من طبق معمول كمي ترسيده بودم