Mayra

April 17, 2007

دلتنگي يا آلرژي و شايدم خستگي

كلافه ام دلتنگم خب شايدم
نمي دونم شايد خسته شايدم آلرژي فصليه شايدم از خوشيه
چند وقتيه كه گيج شدم
نميدونم شما تا حالا اين حس رو داشتين كه ندونيد كجاي دنيا قرار گرفتيد يا ميخواين قرار بگيرين
بذار يه كاره ديگه كنم بشينم و خيلي منطقي به چيزايي كه دارم فكر كنم
................
......................
ولي فايده نداره تا ندونم چي شده اين حرفا بي فايده است بايد ريشه اين دلتنگيو پيدا كنم
دارم به كلمه كم اوردن فكر مي كنم ولي نه
دوست ندارم بهش نزديك شم نه
اصولا آدم خوش بيني نيستم شايد خوش بيني كه در حد و اندازه من يا مسائل مربوط به من نبوده به خرج دادم و حالا به امروز رسيدم
شايدم چون مسائل و مشكلاتي كه من كوچكترين دخل و تصرفي در اونها نداشتم بد موقع خودشونو به من نشون ميدن
منظورم از بد موقع اينه كه حالا زوده حداقل توي اين برهه از زمان زوده
شايدم زود نيست من خيلي دير شروع كردمو از قافله عقبم اصلا كدوم قافله مگه من قراره همراه قافله باشم
به دوربرم نگاه مي كنم به آدما به برخوردا و رفتارها به قصه ها و تجربه ها ولي اون چيزي كه من ميخوام به اين راحتي ها نيست نه اين دورو برا هم نيست اينو خيلي وقته مي دونم اصلا از زماني كه به اين نتيجه رسيدم همه نتايج و استنتاجاي قبلي نقش بر آب شد
چقدر تلخ و كرخت شدم
مزه امروز من گس گسه مثل مزه يه خرمالوي كال كال
آخه من به اين موضوع معتقدم كه هر روز آدما بسته به شرايط و رشته افكارشون يه مزه ايي دارن
شيرين
شور
بي مزه
ملس
.
.
يا مثل مزه امروز من گس
واين مزه ها مدام تغيير مي كنن

April 10, 2007

از شماره يك الي آخر


نطق پيش از دستور
چند روزه اين پست ر و نصفه نيمه نوشتم و حس و حال آپلود كردن رو نداشتم بلا خره امروز تمام شد عادت ندارم كاري رو نصفه رها كنم
شماره يك
سال جديد با دلهره و انتظار شروع شد .تشويش و دلهره ي اين دل ما زياد هم بيراه نبود، خبر را آوردند ما نيز جز شنيدن چاره اي نداشتيم.چه كنيم دست ما كوتا ه و خرما بر نخيل
شماره دو
بعد از تعطيلات طولاني سر كار آمدن هم عالمي دارد.هوا گرمتر از قبل شده و دل كندن ما هم از رختخواب سختر از قبل
و اما شماره سه
اين روزها بازار سينما گرم نه داغه داغ است
فيلم هاي جديد اكران شده ارزش ديدن دارند
فيلم اخراجي ها به كارگرداني آقاي مسعود ده نمكي((كه سرو صداي زيادي چه پشت پرده و چه روي پرده به همراه داشته و هنوز هم دارد))و فيلم منتخب تماشا چي ها در جشنواره فجر شد و نيز فيلم خون بازي به كار گرداني رخشان بني اعتماد .البته فيلم مهمان هم روي پرده است.
آخرين روزهاي سال بود كه طبق عادت هميشگي با دوستان دور هم جمع شديم و بعد از مدتي زمزمه سينما رفتن در جمع به گوش رسيد ما هم همرنگ جماعت شديم و راه افتاديم .
خب سينما هايي كه فيلم اخراجي ها را روي پرده داشتند خيلي شلوغ بود .بعد از كلي ايستا دن توي صف موفق شديم و به تماشاي فيلم نشستيم.
موضوع فيلم بر مي گردد به دوران جنگ ايران و عراق. البته با يك ديد كاملا متفاوت نسبت به بيشتر فيلم هايي جنگي ساخته شده در سينماي ايران .هر چند كه فيلم هاي آقاي حاتمي كيا نيز خود در زمينه جنگ حديث مجمل دارند.
در فيلم اخراجي ها آقاي اكبر عبدي باز هم با يك دنيا هنرمندي نقش خود را ايفا مي كند .گاهي اوقات با خودم فكر مي كنم اين آقاي عبدي مثل اينكه اصلا پير نمي شود. ،خيلي وقت بود كه آقاي عبدي را روي پرده سينما نديده بوديم و امدنشان به جا بود.
آقاي شريفي نيا هم كه حاج صالح فيلم و معامله گر دنياي آخرت بود و فكر كنم تنها كسي كه بايد اين نقش را بازي مي كرد خود ايشان بود.
آقاي امير فضلي نيز با يك نقش جديد و ديالوگ هاي تازه و كمتر تكراري در اين فيلم حضور دارد كه اميدوارم بعدها نيز بتوانيم بازي هاي بيشتري از ايشون ببينيم.
آقاي امين حياي هم با بازي خود جايي براي حرف باقي نگذاشت. كسايي كه فيلم را ديدند فكر نكنم تا مدتها آن صحنه ايي كه امين حيايي از مسجد خارج مي شود را فراموش كنند .
اخراجي ها از اون دسته فيلم هايي بود كه بعد از گذشت ده دقيقه تماشاچي ميتوانست آخر فيلم را حدس بزند و آن هم شايد به خاطرزياد ديدن فيلم هاي جنگي است.
چيزي ندارم راجع به نقش اول فيلم بنويسم .
مهمتر از همه جمعيت تماشاچي ها بود بعد از مدتها سينما حال و هواي تازه به خود گرفته است.
يك آن متوجه شدم كه روي پله هاي كنار صندلي هم تماشاچي نشسته و صداي قهقه خنده ها به اوج ميرسد .
مسائلي كه در اين فيلم روي پرده كشيده شد سالهاست كه دهن به دهن مردم مي چرخد و با چشم مي بينيم ولي خب فرصتي پيش امد و آقاي ده نمكي نيز به پرده كشيد آنچه را خودشان ديده اند و شنيده ا ند.
بهتر است متذكر شوم كه
من منتقد فيلم و سينما نيستم و در تخصص من هم نيست اين يه برداشت شخصي ساده از يك فيلم بود.
به كسايي كه نديدند پيشنهاد مي كنم حتما ببينيد و در سينما هم ببينيد.
تصميم دارم فيلم خون بازي هم از دست ندهم.

هرچند شايد با اين همه درگيري ذهني مجالي براي سينما رفتن دست ندهد.
و شماره آخر
واينكه چند وقتي است كه موج هاي زندگي، من را محكم تر از هميشه به صخره هاي ساحل مي كوبد.


 
Maryam's bookshelf: read

Tempted

More of Maryam's books »
Maryam's  book recommendations, reviews, favorite quotes, book clubs, book trivia, book lists